18 - یه بابای شیطون ناقلا
سلام دخترکم خوبی فدات شم؟ عزیزم چهارشنبه مامان و بابا و داداشم رفتن باغ و من و خاله نرفتیم و خاله رفت خونه دایی و منم رفتم خونه خاله ... شب پنجشنبه به بابابیی اس دادم که در چه حالی گفت خوابیدم منم گفتم شب خوش ناراحت شدم که بهم اس نداده اخه همیشه قبل خوابش اس میده و با هم حرف میزنیم ... هیچی دیگه خوابیدیم و صبح اس دادیم صبح بخیر چیکار میکنی کجایی گفت تو لباسامم زیر باد کولر ... گفتم در چ حالی گفت زندگی دیگه مامانی خون خونم و میخورد .. خلاصه به رو خودم نیاوردم که ناراحت شدم که بابایی زنگ زد که بیست دقیقه دیگه برو دم در بابا میاد دنبالت کارت داره ... این که بابابزرگت کارم داشته باشه چیز عجیبی نیست اخه ما زیاد با هم حرف میزنیم ولی این...
نویسنده :
مامان نی نیا
11:36